شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر براي دعاي کميل
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هواي خاصي سياه بود
تو عطر جوهر ريخته بود...
بچه ها م يه جشن پتوي حسابي براش رفته بود هر کسي
زير لب زمزمه مي کرد و اشک ميريخت
يه دفعه اومد گفت اخوي بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوي ..بو بد ميدي ..امام زمان نمياد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلي هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه گرفتند